ღ✿ღ من و همسری و گل دخترمون ღ✿&
یکشنبه 16 اذرماه :
صبح زود بعد از اینکه همسری رفت سر کار، منکه دیدم هیچ کاری ندارم جز شستن لباسای دخترم، تصمیم گرفتم برم یه کمه دیگه بخابم!
ساعت ده ونیم بود که یهو بیدار شدم تو حالت خواب و بیدار به ساعت نگاه میکردم و با خودم میگفتم چقد خوابیدم مگه؟! این شد که دیگه خواب از سرم پرید و رفتم تو آشپزخونه تا بساط
صبحانه رو ردیف کنم و بعدش دخترمو بیدارش کنم!که یهو صدای زنگ ایفون دراومد! با تعجب رفتم جواب دادم . پست چی بود گفت که نامه دارید! منم فورا رفتم دم در تا زودتر بفهمم نامه ازکجا
برامون اومده.بعد از امضای دفتر اقای پست چی متوجه شدم بـــــــــــــــــــعله! بلاخره کارت پایان خدمت جناب همسری اومد. تو این فاصله دخترمم بیدار شده بود و خودش از تخت اومده بود پایین
و اگه یکم دیرتر میرسیدم مطمئنا گریش میگرفت چون منو پیدا نکرده بوده ونگران شده بود. خیلی خوشحال بودم ازینکه بالاخره سربازی همسری تموم شده. و کارتش رسیده.
چقدر زود گذشت! انگار همین دیروز بود که برای رفتن به سربازی اقدام کرده بود و موعد اعزامش به پادگان رسیده بود! و رفت تهرانو سه ماه من تنها شدم .
البته خداروشکر که سرگرم درسو دانشگاهم بودم و نبودنش وتنهایی تو شهر غریب کمتر منو میرنجوند.بعد سه ماه برگشت اونم کچل!! . و دوباره بیاد قبلنا که باهم میرفتیم دانشگاه ،
دوتایی راهی دانشگاه می شدیم با این تفاوت که دیگه همسری دانشجو نبود و بلکه شده بود سرباز! تو دانشگاه خودمون امریه گرفته بود. ودیگه لازم نبود بره پادگان.
بعد یه مدت فهمیدم دارم مامان میشم. وای که چقدر دوتایی خوشحال شده بودیم! سال اول سربازی ایشون در حال اتمام بود که بعنوان زوج نمونه وموفق استان برگزیده وانتخاب شدیم .
دختر گلمون هم همون روزا بدنیا اومد و شیرینی زندگیمونو دوچندان کرد.
گذشت و گذشت تا اینکه بالاخره سربازی همسری تموم شد و دیگه میتونست دنبال کار بگرده و یه کار خوب پیدا کنه. که همینجورم شد و برای شروع میشه روش حساب کرد.
خدایــــــا شکرت بابت همه چی.....
مرور تمام این خاطرات در لحظه ی گرفتن کارت پایان خدمت از دست اقای پست چی منو بر این داشت تا یه جشن کوچولو بگیرم .
بخاطر همین دست بکار شدم وچون وقت زیادی برای پختن کیک و تزیین و بساط خامه کشی و... رو نداشتم به کیک فنجونی ساده بسنده کردم .
همسری شب بود که رسید خونه و بسیار ذوق زده از بوی کیک و بساط امشبمون.
یه جشن کوچیک و یه عالمه خاطره که برامون واقعا اگرچه سخت بود اما شیرین گذشت ... .
خدایا هزار بار شکرت...
Design By : Pars Skin |