شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ از چشم هايت هر چه بگويم عجيب نيست
سرزمين من همين لبخند هاي توست
که ميانه ي جز و مد نگاهت گير مي کند
نميداند بيايد يا برود
باشد يا نباشد
بخندد يا...
يا...
يا...
بخندد

احساس روزهاي پيري در نگاهم موج ميزند ديگر لبخند هايم طعم جواني نمي دهد دستم را بلند مي کنم و صدايم را هم... تو ميداني که بايد... هر بار نام اعظمت را برده ام شده است اين بار يا مي شود يا... يا... يا مي شود اين دل به هيچ صراطي مستقيم نيست يه هيچ لبخندي جز تو خودش را نمي فروشد سيد علي ضيا
داش هادي
ماشاالله!زيبا بود
ممنونم جناب داش هادي!
داش هادي
خواهش
قدم رنجه فرموديد!!!!
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top